قمارباز

اما تو مات گشتی، در این قماربازی...

قمارباز

اما تو مات گشتی، در این قماربازی...

وقت سحر رسیده و مردی قمار باز-
از «برد و باختگاه» سوی خانه می‌رود
این بی ستاره مرد-
وین پاکباخته-
اندوهگین و مست به کاشانه می‌رود
دل‌مرده می‌خزد
دیوانه می‌رود

«مهدی سهیلی»

کوبه - وطن

سه شنبه, ۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ۰۶:۰۲ ب.ظ

بعد از خداحافظی با دوستان دانشگاه از پارک آب و آتش راهی خانه می‌شوم. از ونک تا رسالت و بعد هم از رسالت سوار تاکسی‌های فلکه دوم می‌شوم تا خیابان فرجام پیاده شوم. قبل از سوار شدن کیف پولم را چک میکنم، ۹۰۰ تومان پول خرد به‌اضافه یک تراول ۵۰ هزارتومانی. شانس با من یار است که کرایه مسیر دقیقا ۹۰۰ تومان است وگرنه فکر کن بخواهی به راننده تراول ۵۰ هزار تومانی بدهی!

میانه‌های راه ۹۰۰ تومان را به راننده می‌دهم، می‌شمارد و می‌گوید: «۱۰۰ تومن کمه»، می‌گویم کرایه ۹۰۰ تومان است، قبول نمی‌کند، می‌گوید «۹۰۰ تومن رو واسه خودشون گفته‌اند، کرایه اینجا ۱۰۰۰ تومنه»، حوصله دعوا ندارم، آن‌هم دو روز قبل از رفتنم! می‌گویم فقط تراول دارم اگر پول خرد دارین، قبول نمی‌کند و کنار خیابان نگه می‌دارد تا پیاده شوم. از این همه وقاحت به تنگ می‌آیم پیاده می‌شوم و مسیر خانه را پیاده می‌روم و با خود زمزمه می‌کنم «إن الله لایغیر مابقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم». تا وقتی حکایت مردمانمان این است چه جای شکایت از حاکمان.

  • محمدجواد امیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی