قمارباز

اما تو مات گشتی، در این قماربازی...

قمارباز

اما تو مات گشتی، در این قماربازی...

وقت سحر رسیده و مردی قمار باز-
از «برد و باختگاه» سوی خانه می‌رود
این بی ستاره مرد-
وین پاکباخته-
اندوهگین و مست به کاشانه می‌رود
دل‌مرده می‌خزد
دیوانه می‌رود

«مهدی سهیلی»

یادداشت - دست پنهان

يكشنبه, ۳ آگوست ۲۰۱۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ

حکایتی از روزهای تلخ و شیرین دوران کارشناسی

سکانس اول

مشهد، شهریور ۸۶

به عادت هر سال، شهریور با بچه‌های مدرسه مهمان امام رئوف شده‌ایم. قرار است همین روزها نتایج کنکور بیاید. خیالم از بابت کامپیوتر صنعتی اصفهان راحت است و مطمئنم که هیچ کدام از انتخاب‌های قبلیم را قبول نمی‌شوم، از همین رو عضو شورای مرکزی مجمع فرهنگی اژه‌ای شدم و هزار برنامه‌ی دیگر برای خودم در اصفهان دست و پا کرده‌ام. تعداد کنکوری‌های اردو زیاد است، نتایج می‌آید. بچه‌ها همه یکی دو انتخاب پایین‌تر قبول شده‌اند؛ اما انگار برای من ماجرا فرق می‌کند. انتخاب بالاترم را قبول شده‌ام و از اول مهر دانشجوی کامپیوتر دانشگاه علم و صنعت می‌شوم.

 

سکانس دوم

نمرات ترم اول آمده است. وضعیت افتضاح که چه عرض کنم!

مبانی کامپیوتر ۹

فیزیک ۱۰

تاریخ صدر اسلام ۱۳

و ....

با هزار سلام و صلوات مشروط نشده‌ام و معدلم ۱۲.۴۷ شده است؛ اما این چیزی از فجیع بودن اوضاع کم نمی‌کند. دانشجوی کامپیوتری که مبانی کامپیوتر را بیفتد را، حتی به زنبور بی عسل هم نمی‌توان تشبیه کرد.

 

سکانس سوم

ترم پنجم کارشناسی است. این چند ترم اوضاع بهتر شده است؛ اما در دروس نرم افزاری به لطف نمره‌ی مبانی، یک ترم عقب هستم. در ارائه دروس دانشکده یک اتفاق جالب افتاده است. ذخیره و بازیابی اطلاعات که باید تنها در ترم‌های زوج ارائه شود، این ترم ارائه شده است. پیش نیازی ذخیره برای مهندسی نرم افزار و ارائه یک ترم در میان هر دوی این درس‌ها سبب می‌شود اخذ نکردنش در این ترم معادل باشد با یک سال عقب افتادن. با خوشحالی درس را اخذ می‌کنم، غافل از آن‌که در روزهای حذف و اضافه، دانشکده متوجه اشتباه خود در ارائه درس می‌شود، تعداد متقاضیان کم است و از سویی ساعت ارائه درس نیز با استاد هماهنگی نشده. در واقع همه چیز برای حذف درس آماده است، نامه حذف درس در برد اعلانات آموزش نصب می‌شود و درس در آستانه حذف قرار می‌گیرد. از کارشناس آموزش تقاضای دو ساعت وقت می‌کنم، به معاون آموزشی و رئیس گروه نامه می‌زنم، بچه‌ها را مجبور به اخذ سوری درس می‌کنم و با هزار دوز و کلک و البته نذر و نیاز، درس ذخیره و بازیابی حذف نمی‌شود.

 

سکانس چهارم

چند روزی قبل از انتخاب واحد ترم هفتم است و برنامه­ی دروس دانشکده مشخص شده. دارم برنامه را مرور می‌کنم، پایگاه داده و مهندسی نرم افزار ۲ هر دو در یک ساعت ارائه شده‌اند. بدتر از این نمی‌شود، هر دو درس فقط در ترم‌های فرد ارائه می‌شوند و می‌خواستم هر دو را این ترم اخذ کنم و با این اوصاف مجبورم یکی را بگذارم برای ترم ۹، یعنی سال پنجم! روز قبل از انتخاب واحد به دفتر مدیر آموزش می‌روم شاید فرجی بشود. همین‌طور هم هست! ساعت ارائه درس پایگاه داده با استاد درس هماهنگ نشده و آموزش دانشکده اقدام به تغییر ساعت درس فوق می‌کند.

 

سکانس پنجم

اواسط ترم هفتم کارشناسی است. ورق تا حد زیادی برگشته است. طی این سال‌ها اعتماد به نفسم بازگشته و کم و بیش جبران مافات کرده‌ام. اگر ۲۰ واحد این ترم هم به سلامت پاس شوند و ترم ۸ هم ۲۰ واحد پاس کنم، تنها ۶ واحد برای ترم ۹ باقی می‌ماند و فرصت مناسب برای خواندن دروس کنکور در سال پنجم هست. البته پر واضح است که این برنامه ریزی از آن‌هایی است که به قول کارشناسان ورزشی فقط روی کاغذ محتمل است.

 

سکانس ششم

مشهد، بهمن ۸۹

این بار با بچه‌های دانشکده مهمان امام رضا شده‌ایم. همین روز‌ها انتخاب واحد هم داریم اما خب طبیعتاً برای یک ترم هشتی انتخاب واحد نباید چندان قضیه‌ی بغرنجی باشد. انتخاب واحدمان از ظهر شروع می‌شود دقیقاً همان وقتی که مشغول جابجایی به محل اسکان هستیم.

چند دقیقه‌ای بعد از شروع انتخاب واحد وارد وب سایت گلستان می‌شوم...

ای دل غافل! شبکه‌های کامپیوتری فقط ۳۰ نفر ظرفیت داشته که آن ۳۰ نفر هم تمام شده است! هنوز هم به زعم من مساله چندان جدی نیست. مثل ترم‌های دیگر، با یک صحبت معمولی با مسئول آموزش و استاد درس، ظرفیت اضافه می‌شود و درس را اخذ می‌کنم، درست مثل دروس اختیاری و آزمایشگاه که بساط هر ترممان همین است.

 

سکانس هفتم

دانشکده، دفتر مدیر آموزش

- جریان این شبکه‌های کامپیوتری چیه؟ چرا ۳۰ نفر ظرفیت داره؟

- استاد درس گفته کلاس شلوغ باشه درس خوب پیش نمی‌ره، ۳۰ نفر بیشتر ظرفیت ندین.

- یعنی هیچ راهی نداره؟

- نه! فقط واسه فارغ التحصیلانی که نتونستند اخذ کنن می‌تونیم ظرفیت بدیم.

فارغ التحصیل! ۲۶ واحد از درس‌های کارشناسیم مانده است، با یک حساب سرانگشتی متوجه می‌شوم که می‌توانم بگویم فارغ التحصیلم و ۲۴ واحد بگیرم. ۲ واحد کارآموزیم را هم در تابستان اخذ کنم. ابتدای ترم ۹ هم ادعای فارغ التحصیلیم را پس گرفته، پروژه پایانی را تمدید می‌کنم و همزمان برای کنکور می‌خوانم. با این حساب این ترم حتماً شبکه را خواهم گرفت. نمی‌دانم چه اصراری دارم که شبکه؛ درسی که هر ترم ارائه می‌شود را باید این ترم اخذ کنم.

 

سکانس هشتم

دانشکده، دفتر مدیر آموزش

- آقا من می‌خوام فارغ التحصیل شم. تقاضای اخذ ۲۴ واحد دارم از جمله شبکه!

- امیری جان! من که می‌دونم تو نمی‌خوای فارغ التحصیل شی

- این رو که خودمم می‌دونم، ولی فعلاً ادعاش رو دارم، از لحاظ قوانین آموزش هم می‌تونم.

- باشه حرفی نیس! بیا این کاغذ رو بده پایین تا ظرفیت بهت اختصاص بدن.

اما قصه هین جا تموم نمی‌شود. لازمه‌ی گرفتن ۲۴ واحد نامه نگاری آموزش دانشکده با آموزش کل است. علاوه بر آن آز ریزپردازنده را به دلیل نگذراندن پیش نیازش باید هم نیاز کنم. از طرفی آز کامپیوتر(درسی که دانشجوها ترم اول پاس می‌کنن و من دارم همزمان با پروژه پایانی اخذش می‌کنم) ارائه نشده و هماهنگی با استاد و انتخاب زمان و .... هم مصیبت جدیدی است. اضافه کنید بر این مصائب ارائه نشدن درس اختیاری که آن هم با دوندگی و سماجتی بی حدو حساب ارائه می‌شود.

 

سکانس نهم

برای کنکور نام نویسی کرده‌ام. آن قدر بدون آمادگی در جلسه حاضر می‌شوم که رویم نمی‌شود حتی بگویم تستی شرکت کردم و به دوستان می‌گویم تفریحی سر جلسه حاضر شده‌ام. هرچه هست برای آمادگی جهت سال بعد انصافاً مناسب است. بعد از کنکور با بچه‌ها سوار مترو شده‌ایم. اصرارهای پسرک فال فروش تمامی ندارد. یکی از فال‌هایش را به اجبار می‌خرم.

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت                     بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

به دلم می‌نشیند، فال را نگه می‌دارم. شاید روزی حکایت «صبا» و «سبا» را فهمیدم.

 

سکانس دهم

ترم هشتم هم به سلامت می‌گذرد. نمرات خوبند. دو ترم آخر معدلم ممتاز شد؛ اما حیف که فرصت جبران کامل گذشته نمانده و فقط طی همین ترم‌های آخر تا حدی این اتفاق افتاده است. اختلاف سه نمره‌ای معدل ترم اول با معدل کل و اختلاف ۵ نمره‌ای آن با معدل ترم آخر گواه این موضوع است. تابستان کارآموزی گرفته‌ام و از طرفی به فکر تمدید پروژه‌ی پایان برای ترم نهم هستم. پذیرش از دانشگاه‌های خارج از کشور که زمانی فکر و ذکرم را مشغول کرده بود با نظر صریح خانواده و از طرفی تنبلی بی حد و حساب خودم منتفی است و تنها کنکور است که می‌ماند!

 

سکانس یازدهم

بچه‌هایی که برای پذیرش مستقیم اعلام کرده‌اند بعضاً به دانشکده‌های دیگر می‌روند. همین می‌تواند فرصت مناسبی برای امثال من که بعد از آن‌ها قرار گرفته‌ام باشد تا بدون کنکور در علم و صنعت ماندگار شوم. مرداد ماه با هزار امید و آرزو راهی آموزش کل می‌شوم. با ۴،۵ بار این اتاق به آن اتاق شدن مسئول مربوطه را پیدا می‌کنم و از او پیگیر ماجرا می‌شوم.

سوال اولش این است که تا ترم ۶ چند واحد پاس کرده‌ام؟

شنیدن ۹۶ واحد از من همانا و سری به تاسف تکان دادن او همانا!

- اولاً که افراد این‌چنینی که بعداً توسط دانشکده به ما اعلام می‌شوند باید در کمیته منتخب مطرح شوند، در ثانی گذراندن حداقل ۱۰۰ واحد تا پایان ترم ۶ با معدل ۱۵ پیش شرط طرح نام چنین افرادی است. ما این‌جا دانشجویی داشته‌ایم که معدلش ۱۶.۵ بوده و صرفاً به خاطر این‌که تا ترم ششم ۹۸ واحد گذرانده مورد قبول قرار نگرفته!

قانون مسخره‌ای است! گذراندن حداقل ۱۰۰ واحد تا ترم ۶ و بررسی معدل ترم ۶ وقتی در تابستان بعد از ترم ۸ قرار است این بررسی صورت پذیرد! اما مگر کمند قوانین این‌چنینی در این مملکت! هر چه هست آب سردی است که بر سرم ریخته می‌شود و این امید خام بی سرانجام باقی می‌ماند.

 

سکانس دوازدهم

اواسط شهریور است از بچه‌ها می‌شنوم قضیه‌ی پذیرش مستقیم جدی شده است و با توجه به انصراف نفرات بالاتر احتمال جایگزینی نفرات پایین وجود دارد. به سایت دانشگاه می‌روم تا بلکه قانونی که کارشناس آموزش صحبت از آن می‌کرد را پیدا کنم. درست است، آئین نامه‌ای با همین موضوع وجود دارد که تا ترم ۶ باید ۱۰۰ واحد گذارنده و حداقل معدل ۱۶ را دارا بود که تحت شرایط خاص تا معدل ۱۵ هم قابل پذیرش هست. واضح تر از این دیگر نمی‌شود. همان روزها پیگیر کنکور IT می‌شوم. درس‌هایش را می‌نویسم، گرایش‌هایش، دانشگاه‌ها و ظرفیتشان و ...

حالا تمام فکر و ذکرم کنکور IT شده است.

 

سکانس سیزدهم

به اصرار چند نفر از دوستان به دانشگاه می‌روم تا برای آخربن بار پیگیر قضیه شوم. می‌دانم تلاشم بی تاثیر است، حرف کارشناس آموزش کل کاملاً واضح و مبرهن بود. با معاون آموزشی دانشکده صحبت می‌کنم، قضیه متفاوت می‌شود. او انصراف‌ها را تایید می‌کند و می‌گوید طی روزهای آینده اسامی جدید را جهت طرح در کمیته منتخب به آموزش کل اعلام می‌کنم. از آموزش دانشکده پیگیر اسامی می‌شوم نام من جزو اسامی است که قرار است طرح شود. اسامی بر اساس معدل تا پایان ترم ۸ مرتب شده‌اند و معدل ترم ۶ معیار نیست.

 

سکانس چهاردهم

نزدیک یک هفته از ارسال اسامی می‌گذرد و امروز و فرداهای مسئولین آموزش سوهان روح و اعصاب شده است. هرچند احتمال کمی برای پذیرش مستقیم قائلم اما همین احتمال کم هم نمی‌گذارد اعصاب و روانم راحت باشد.

 

سکانس پانزدهم

یکشنبه حوالی عصر است. طی تماس که با یکی از دوستانم که او هم وضعیت مشابه من را دارد متوجه می‌شوم که کارشناس آموزش کل، فردا را تاریخ اعلام نتایج ذکر کرده است. دوشنبه به دانشگاه می‌روم کارشناس فوق موضوع را تکذیب می‌کند و اعلام نتایج را به یکشنبه هفته بعد موکول می‌کند.

 

سکانس شانزدهم

چهارشنبه ساعت ۱۱:۴۵ در شرکت هستم که دوست دیگرم با وضعیت مشابه از آموزش کل تماس می‌گیرد. می‌گوید جلسه کمیته منتخب دیروز بوده است و تا ۱۵ دقیقه دیگر نتایج را اعلام می‌کنند. هدفم از این تماس هم صرفاً ایجاد استرس در تو بوده!

 

سکانس هفدهم

این پانزده دقیقه انگار به عمری شبیه می‌شود. استرس و هیجانم انگار بچه‌های شرکت را هم در بر گرفته است.  یکی دوبار سعی می‌کنم با دوستم تماس بگیرم انگار قطع می‌شود یا قطع می‌کند، نمی‌دانم. بعد از چند دقیقه تماس می‌گیرد. آهنگ صدایش محزون است، یک لحظه تا آخر ماجرا را می‌فهمم، پیش خودم می‌گویم من که انتظار دیگری هم نداشتم، قرارمان هم بر این نبود، مصمم می‌شوم برای کنکور IT، حرف‌های دوستم را درست نمی‌شنوم لابلای حرف‌هایش انگار دارد صحبت از شام دادن من می‌کند...

 

سکانس هفده + یک

یک بار دیگر این داستان را مرور می‌کنم، قبولی کنکور کارشناسی در علم و صنعت، وضعیت ترم اول، ارائه ذخیره، تغییر زمان پایگاه داده، ظرفیت کم شبکه، ادعای فارغ التحصیلی، فال حافظ، انصراف بچه‌ها،....

بازیگر نقش اول اگرچه من بودم؛ اما فیلم نامه را انگار شخص دیگری نوشته است، انگار تک تک سکانس‌های این داستان از پیش برنامه ریزی شده بودند، دست پنهانی که همه چیز برایش از ابتدا پیدا بود...

  • محمدجواد امیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی